دواین وآثار ادب پارسی مشحون از ستایش ها ونیایش های نغز و دلنشینی است که شعرا و ادبای ما بدان وسیله کتب خویش را متبرک ساخته اند.از آن جمله کلام شیخ اجل علیه الرحمه در بدوگلستان است که می فرماید: « منت خدای را عز وجل که طاعتش موجب قربت است وبه شکراندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات. ...»
ویا حکیم نظامی گنجوی هربخش از خمسه اش را با ستایشی می آغازد.اسکندر نامه را با
خدایا جهان پادشاهی تو راست زما خدمت آید خدایی تو راست
لیلی ومجنون را با
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
خسرو وشیرین را با
به نام او که هستی نام ازو یافت فلک جنبش زمین آرام ازو یافت
وسایر بخش ها هرکدام با تحمیدیه ای خاص .
از میان همه پارسی سرایان _در عین ارادت به آنان _ باید حکیم توس را ستود ،همو که خداوند را به برترین آفریده هایش (جان و خرد ) می ستاید(به نام خداوند جان وخرد) ، وپس از تحمیدیه حکیمانه اش فصلی در ستایش خرد می آورد و در همین فصل با «نخست آ فرینش خرد را شناس » تفکرفلسفی خویش را عیان می سازد.
جالب آنکه حکیم متاله ملا هادی سبزواری(ره) هم منظومه خود را با این بیت افتتاح می کند که؛
یا واهب العقل لک المحامد الی جنابک انتهی المقاصد
(ای بخشاینده خرد همه ستایش ها از آن توست /وهمه هدف ها به پیشگاه تو ختم می شود)
در کنار این ستایش ها ،نیایش ها ی فراوانی درمتون ادب پارسی موج می زند که نیایش وحشی بافقی شاعر قرن دهم هجری در آغاز منظومه فرهاد وشیرین از جمله بهترین هاست که می گوید:
الهی سینه ای ده آتش افروز در آن سینه دلی وان دل همه سوز
کرامت کن درونی درد پرورد دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه زبانم را بیانی آتشین ده
دلی افسرده دارم سخت بی نور چراغی زو به غایت روشنی دور
بده گرمی دل افسرده ام را بر افروزان چراغ مرده ام را
به این راه امید پیچ در پیچ مرا لطف تو می باید دگر هیچ