امروز نیمه شعبان است و لبخند بر لبان ما خشکیده است...
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبت ولینا...
عده ای جانور انسان نما را در خاور میانه به جان شیعه انداخته اند و ما تنهای تنها از نگرانی احتمال جسارت دوباره به مقدساتمان جان بر لب مانده ایم.
شیرینی میلاد منجی موعود (ع) در کام ما ننشست چرا که هر لحظه نگران باز شدن پای جلادان ناپاک به سامرا و کربلا هستیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
مدتی این مثنوی تاخیر شد مهلتی بایست تا خون شیر شد
تا نزاید بخت تو فرزند نو خون نگردد شیرِِ شیرین، خوش شنو
چون ضیاءالحق حسام الدین عنان بازگردانید ز اوج آسمان
چون ز دریا سوی ساحل بازگشت چنگِ شعرِ مثنوی با ساز گشت
مثنوی که صیقلِ ارواح بود بازگشتش روزِ استفتاح بود
بلبلی زینجا برفت و بازگشت بهرِ صید این معانی بازگشت
ساعدِ شه مسکنِ این باز باد تا ابد بر خلق این در باز باد
آفت این در هوی و شهوتست ورنه اینجا شربت اندر شربست
یک قدم زد آدم اندر ذوقِ نفس شد فراقِ صدرِ جنت طوقِ نفس
همچو دیو از وی فرشته می گریخت بهرِ نانی چند آبِ چشم ریخت
چون زتنهایی تو نومیدی شوی زیر سای? یار خورشیدی شوی
رَو بجو یار خدایی را تو زود چون چنان کردی، خدا یار تو بود
آنک در خلوت نظر بردوخته ست آخر آن را هم زیار آموخته است
خلوت از اغیار باید نه ز یار پوستین بهر دی آمد نه بهار
سلام
پس از چند سال دوری از فضای وب که با پی جویی برخی دوستان و عزیزان همراه بود بالاخره دوباره به میان شما بازگشتم. در این مدت کسانی که همواره با گوش? چشم صفح? مرا می نواختند حسرت بازگشت را در نهادم شعله ور می ساخت. ولی تأخیر و دوری چنان شده بود که شماره کاربری و رمز عبور را هم فراموش کرده بودم. و دیگر امیدی برای بازنویسی در این صفحه باقی نمانده بود.
با این همه اصرار عزیزی مرا به تکاپو انداخت و یکباره همه چیز به یادم آمد. خودم هم باور نداشتم ولی حکایت عجیبی است...
می نویسم دوباره.
اگر در این چند ساله محرم های ما با یاد مظلومیت سید الشهداء و یاران دلاورش می گذشت و برای اسارت خاندان رسول دلهامان می گداخت و تصور اینکه عده ای به نام دین و با ادعای مسلمانی تیغ به روی عزیزترین ارزشها بکشند برایمان دشوار بود، امروز می توانیم به خوبی ببینیم جمعی که سودای قدرت سودایی شان کرده چگونه در ماه حرام و در غم بارترین روز خدا از همه ارزشها می گذرند، با سوت کف های متعدد حرمت عزای آل محمد(ص) را می شکنند، به عزاداران حسینی حمله ور می شوند و با شعار « یاحسین، میرحسین » حرمت هزارساله عزاداری امام حسین(ع) را می شکنند و قدم در راهی می نهند که رضاخان گذاشت. این بی ریشه های سبک سر یعنی از آن گرگ خونخوار قوی ترند؟ او چنان به زباله دان تاریخ رفت که حتی نزدیکترین اطرافیانش پس از رفتنش شادمانی کردند. حال فرقه موسوی و خاتمی که از فرط زیاده روی به چند صد نفر کاهش یافته اند جز آنکه عرض نداشته خود را برباد بدهند چه کاری می توانند بکنند؟
روزی که در مسجد لولاگر اوباش موسوی چی حرمت کلام ا... را هتک کردند می بایست پاسخی دندان شکن می گرفتند تا امروز دوباره شاهد تکرار این واقعه تلخ نباشیم. کسانی که حتی قرآن کریم را نمی شناسند با بستن شال سبز،سیه رویی خود را چگونه می توانند پنهان کنند؟ و به خیال خامشان این رویه ی بی رنگ و رو را تاکجامی توانند ادامه دهند؟ نمی ترسند از روزی که بالاخره طاقت مردم به اتمام برسد و آنها را به طاق نسیان بکوبد؟ زمانی محمدرضا پهلوی به توسط عده ای از اسلاف همین جمعیت مسجد کرمان را به آتش کشید و در آن واقعه تعدادی از قرآن ها نیز در آتش عناد آنها با دین خدا سوخت. در حالی که رژیم قصد داشت این کارها را به گردن انقلابیون بیاندازد و آنها را آشوبگر معرفی کند، مردم این اقدام کفرآمیز را در کنار به آتش کشیدن سینما رکس آبادان اینگونه به شعار درآوردند که « رکس آبادان را ، مسجد کرمان را ، کتاب قرآن را شاه به آتش کشید». تا شاه و دستگاه او بداند که مردم دشمنان خدا و خودشان را به خوبی می شناسند. سبزهای سیه رو این جا هم درست در میسر پهلوی گام زده اند و دیری نخواهد پایید که به سرنوشت آنها دچار خواهند شد، هرچند دست های پشت صحنه بخواهند با قتل های ساختگی که _ مانند آنچه امروز در مورد خواهرزاده موسوی رخ داد_ موج مظلوم نمایی به راه بیاندازند تا در پناه آن ضمن در صحنه نگهداشتن امثال موسوی، اذهان را متوجه خود سازند.
بر مسئولین است که در این قضیه کوتاهی نکنند و نگذارند مانند قتل سراپا مشکوک ندا آقاسلطان، نظام در مظان اتهام قرارگیرد آنگاه به صرافت بیافتند که باید چاره ای کرد. آنها باید پابه پای مردم حوادث را تحلیل کرده و به موقع اطلاع رسانی کنند.
آنچه امروز رخ داد بیش از هرچیز به خودزنی و انتحار شباهت داشت به نظر می رسد تا صحنه رویارویی چیزی نمانده باشد.
از آن روزی که اصلاح طلبان در مجلس ششم هر ناصوابی را در باره امام (ره) به دیده تصویب می گذراندند از مقامات مطرودین امام تجلیل می کردند و زیر عکس امام راه خود را می رفتند روشن بود که روزی همین عکس را هم تحمل نخواهند کرد.
سران آشوبگر فتنه ای را برپا کردند که بیش از آن که به نظام لطمه وارد کند ماهیت پوشیده آنان را برملا کرد. کسانی که سالها در لوای نام و خط امام دل و رای ارادتمندان به خمینی کبیر را می ربایند امروز خود را در برابر خشم توده های میلیونی مردمی می بینند که هویت و عزت دینی و ملی خود را مدیون فداکاری های امام می دانند و این کار فتنه انگیزان را دشوار کرده است.
کسی نگوید که اقدام چند دانشجو ربطی به سران اصلاحات ندارد. چرا که اگر اینان در دلهاشان اندک ارادتی به امام می داشتند چنان سابقه ای در کارنامه شان نبود و این همه در برابر کسانی که با اندیشه و یاد امام در جامعه مبارزه کردند سکوت توام با تایید نمی کردند و دیگر اینکه حتی اگر امروز از هیجان زدگی رسانه های بیگانه دردی در دل احساس می کردند به یقین تا کنون خود را از این جماعت جدا می کردند. اما می بینیم که به جای شماتت عاملان به توبیخ خبررسانان روی آورده اند و به جای عذر خواهی از ساحت امام و امت پیش این و آن نماینده می فرستند که آنها را هم وارد ماجرا کنند و صورت مساله را دچار خدشه کنند.
در این میان فریاد وادریغمان آنجایی بلندتر می شود که وارث بیت امام را درمیان فتنه انگیزان می بینیم. او که سابقه دوستی و همفکری با دشمنان جدش را به نهایت رسانده است امروز پشت به میدان کرده تا چیزی نبیند. اما جای افسوس نیست که فرزندان غیرتمند امام در جای جای این کشور و بلکه در گوشه گوشه جهان اسلام مجالی برای تعبیر خواب پریشان جهان خواران و دست آموزانش نخواهد گذاشت.
امروز علمدار تشیع در یک هشداری جدی سران فتنه را از نابود شدن در برابر چشم ملت انذار داد.