سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فردای مناظره تاریخی دکتر احمدی نژاد و مهندس موسوی به همراه یکی از دوستان برای شرکت در مراسم سالگرد امام (ره) و استماع فرمایشات مقام معظم رهبری به حرم امام رفتیم. که البته فقط به فیض پایانی بیانات ایشان رسیدیم. پس از بیانات آقا رفتیم زیارت. اواخر زیارت نامه متوجه همهه ای شدم ... لحظاتی بعد معلوم شد که آقای کروبی در میان تعدادی محافظ در حال ترک حرم است. نزدیک رفتم و دیدم دوستم زودتر از من رفته و مشغول سوال از وی در خصوص اعضای ارشد ستاد انتخاباتی او به ویژه کرباسچی است. سروصدای جمعیت نگذاشت درست پاسخ  آقای کروبی را بشنوم و تنها شنیدم که او بر مسلمان بودن کرباسچی تاکید و همین را برای حضور وی در راس ستادش کافی می دانست. من نیز به زحمت جلو رفتم و در خصوص حضور یکی از نزدیکان آقای خاتمی -که به دلیل مسائل متعدد از جمله اخلاقی و با فشار برخی دستگاه های امنیتی، از سوی وی کنار گذاشته شد- پرسیدم. ابتدا اصرار کرد و حتی قسم خورد که هیچ اطلاعی از این موضوعات ندارد و هنگامی که با توضیحات بعدی مواجه شد تلویحا اذعان کرد که میداند ولی گفت که «قضیه ریاست جمهوری است» و من نمی توانم کسی که ازمن حمایت کرده را از خود برانم . گفتم باشد حتی اقلیت های دینی هم اگر از شما حمایت کنند مانعی ندارد ولی شایسته نیست چنین فردی با چنان سوابقی در ستاد شما  ـ آنهم شمایی که مردم خاطرات زیادی از شما و امام دارند ـ  نقش برجسته ای پیدا کند. ولی آقای کروبی می گفت قضیه ریاست جمهوری است و...
گویی رسیدن به کرسی ریاست جمهوری آن قدر مهم است که استمداد از هر وسیله ای را توجیه می کند. در حالی که به زحمت سعی می کردم پاسخ آقا کروبی را بدهم با مزاحمت های محافظانش مواجه بودم ... به حرم امام اشاره کردم و گفتم آقای کروبی شما را به این امام سوگند می دهم بگو آیا راه امام این است که شما می روید؟ گفت فعلا که دیگران[دولت فعلی] مدعی خط امام اند.
بالاخره با فشار محافظان از آقای کروبی که مشتاقانه به گفتگو ادامه می داد، جدا شدم . و مردم با شعار «احمدی دلاور پیرو خط رهبر» آقای کروبی را بدرقه کردند. شدت شعارشان به حدی بود که در اثنای گفتگو گاه به زحمت صدای همدیگر را می شنیدیم، و تا دقایقی بعد از خروج کروبی مردم این شعار را تکرار می کردند که « احمدی دلاور...
انتخابات ریاست جمهوری دهم در حالی صورت گرفت که آقای کروبی با عدم صداقت بسیاری از ساختار شکنان و سابقه دارانی مواجه شد که در قالب هوادار و مسئول ستاد اطراف وی را گرفته بودند و او بخش زیادی از حیثیت مبارزاتی و سی ساله خود پس از انقلاب را صرف آنان کرده بود؛ به طوری که حتی کرباسچی، که روزی مدعی بود حاضر است کفشهای کروبی را هم واکس بزند از دادن رای به او خودداری کرد و در جمع دانشجویان آشکارا به کس دیگری رای داد.
در عمل هم معلوم شد که حمایت های افراطی شیخ اصلاحات از مجرمان و محکومان و به اصطلاح اقلیت های دینی و قومی، نه تنها از سوی مردم غیر منطقی تلقی شد بلکه حتی مورد قبول اقلیت ها هم نیست. اما آقای کروبی هنوز در کمای نتایج انتخابات به سر می برد و هنوز نمی داند مسبب و مسببان این تشر تاریخی ملت چه کسانی هستند. از همین رو عده ای از همان کسانی که انگشت اتهام ملت متوجه آنهاست و بخشی از ریزش رای آقای کروبی به دلیل حضور شان در ستاد وی رقم خورده است؛  کسانی که عقده های فروخورده قدرت جانشان را به تنگ آورده و به دنبال بستر برای ابراز درونیات خود می گشتند را به دور خود جمع کرد تا
با بیاناتشان نظام و ارکان منزه اش را به خیال خام خود متهم سازند.
آقای کروبی سکوت شما در حالی که یکی روحانی نما به ستون خیمه انقلاب اسلامی اسائه ادب می کند برای ما معنا دار است ولی هنوز نمی خواهیم این یاوه سرایی ها را به حساب شما بنویسیم و هنوز امید واریم روزی راه خود را از این گونه روحانی نما ها  جدا کنید. فقط یک نکته عرض کنم و آن هم این که  ممکن است امروز به دلیل ضربه سختی که در انتخابات خورده اید نتوانید علل واقعی این شکست مفتضح را دریابید ولی آن قدر دنیا دیده هستید که بدانید از کوزه همان برون تراود که دروست، دریا با چیز کوچکی ناپاک نمی شود و اینکه هرکسی برطینت خود می تند .چه باک، ماه بنی هاشمی ما نور می فشاند و امثال هادی غفاری هم کار خودشان را میکنند. اما وای بر شما اگر در جرگه غفاری ها باشید.


نوشته شده در  سه شنبه 88/4/16ساعت  9:43 عصر  توسط منصور مهدوی 
  نظرات دیگران()

     حضرت آقاسیزده سال پیش  در سوم خرداد 1375در جمع پاسداران لشکر 27 محمد رسول الله از عبرتهای عاشورا سخن گفتند و جامعه را به خواص(آنکه می فهمد چه کار می کند از روی تشخیص تصمیم می گیرد و عمل می کند ولو درس نخوانده و مدرک ندارد) وعوام (آنکه اینگونه نیست) تقسیم کردند؛  «خواص دو جبهه هستند؛ خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل. عده ای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند، برای حق کار می کنند. فهمیده اند که حق با این طرف است. دسته مقابل ضد حق اند. یک عده اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و عده ای اصحاب معاویه اند و در بین آنها هم خواص بودند؛ آدمهای با فکر، عاقل، زرنگ طرفدار بنی امیه.»
    ظرافت تبیین ایشان آنگاه رخ می نمود که خواص اهل حق را نیز کاویدند و برای تکمیل عبرت آموزی فرمودندکه:
   «خواص طرفدار حق، دو دسته اند؛ کسانی که در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهرت و ... موفقند و دسته ای که موفق نیستند، متاع دنیا را خدا برای شما آفریده است، منتها اگر شما آن قدر مجذوب شدید که آن جا که پای تکلیف سخت به میان آمد، نتوانستید از اینها دست بردارید، این می شود یک طور. وگرنه، آن جا که پای امتحان سخت پیش می آید، می توانید از اینها براحتی دست بردارید. این می شود یک طور دیگر.
    در هر جامعه، دو قسم طرفدار حق وجود دارد. اگر آن قسم خوب خواص طرفدار حق بیشتر باشند، هیچ وقت جامعه اسلامی دچار حالت دوران امام حسین(ع) نخواهد شد و تا ابد بیمه است. اما اگر آن دسته دیگر خواص طرفدار حق زیاد شود، واویلاست. آن وقت حسین بن علی ها به مسلخ کربلا خواهند رفت، یزیدها سرکار می آیند و بنی امیه بر کشور پیغمبر(ص) حکومت می کند و امامت به سلطنت تبدیل می شود.
    وقتی خواص طرفدار حق در یک جامعه با اکثریت قاطعشان، آنچنان می شوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می کند، اولش با شهادت حسین بن علی(ع)، با آن وضع آغاز می شود؛ آخرش هم بنی امیه و شاخه مروانی و بنی عباس و بعد از بنی عباس هم سلسله سلاطین در دنیای اسلام تا امروز می رسد.»
  مانند بسیاری اوقات دیگر اهمیت این افاضات آمیخته به درد و تدبیر برای بسیاری - و شاید همه - معلوم نشد تا جایی که معظم له سال بعد در دیدار جمعی از سپاهیان از کم توجهی به مقوله حیاتی عبرتهای عاشورا گلایه کردند. تا اینکه یک سال بعد(پاییز 1377) بسیجیان دانشگاه ما - تبریز - کنگره ای را با همین عنوان(عبرتهای عاشورا) برگزار کردند که به حق مطالب و مقالات خوبی در آن ارائه شد. تا جایی که شنیدم رهبر معظم از اینکه تبریزیها به این امر اهنمام ورزیده اند خرسند شدند.
    اکنون در میان انبوه تهدیدهای خارجی علیه  پرچمدار آرمانهای ملت و در هنگامه ای که دشمنان مردم  ایران گستاخانه و  آشکارا خواستار پایان یافتن دوران حکومت ریس جمهور کشور ما هستند اگر  نبض غیرت برخی خواص اهل انقلاب از کار بیافتد می گوییم کار دنیاست و این میدان شاید برای آنان خوف آور است و چاره ای هم نیست ولی اگر ببینیم همان خواص خود را با حرکت جبهه باطل همساز کرده اند آنگاه چه باید گفت؟
   در میان این همه نا امیدی و نگرانی از آینده و عملکرد بزرگان انقلاب ، که توام با کار شکنی های ناجوانمردانه ای بود که حتی نگذارند دیگران هم به تکلیف تاریخی خود عمل کنند هفته گذشته حضرت آیت الله یزدی ریاست محترم جامعه مدرسین حوزه علیمه قم، طلایه دار حمایت از فرزند معنوی امام و مجاهد عرصه آرمان های اسلام و انقلاب شدند ، تا افتخار دیگری برای حوزه های علمیه به ثبت برسانند.
   به حمدالله روز گذشته نیز آیت الله مهدوی کنی دبیر کل جامعه روحانیت  با اعلام این مطلب که اکثریت جامعه روحانیت دکتر احمدی نژاد را نامزد اصلح برای ریاست جمهوری می دانند دست رد به سینه همه یاس آفرینان و کار شکنان زدند.
   این حرکت عالمان بیدار که نوید بخش  حضور فداکارانه خواص اهل حق است به یقین بیش از همه  در کام نظریه پرداز عبرت های عاشورا شیرین خواهد بود.
   

نوشته شده در  سه شنبه 88/3/5ساعت  11:45 صبح  توسط منصور مهدوی 
  نظرات دیگران()

   خوبست در ایام بزرگداشت شیخ اجل یادی از قاف نشین قله شعروادب فارسی کنیم ، اما سخن گفتن از کسی که بوی بوستان پراز گل وگلستان معرفتش حتی در آن سوی زمین دل وجان ادب دوستان را شاداب کرده است شاید کار آسانی نباشد، که البته نیست. یادم آمد مرحوم ملک الشعرای بهار زمانی به مناسبت هفتصدمین سالروز سعدی یکی از اشعار او را به خوبی تضمین کرده بود. از این رو با احترام به شاعر حکمت سرایمان چند بیتی از این تضمین را تقدیم می کنم.

   سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست؟/یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست؟

   یا چوبستان و گلستان تو گلزاری هست؟/هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست

   « مشنو ای دوست که غیر تو مرا یاری هست / یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست»

   حضرت امام (ره ) نیز که دست توانایی در شعر داشتند در اشعار خود به سعدی نظر داشته وحتی به استقبال برخی غزلیات وی رفته اند مثلا غزل سعدی: «امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس/عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس» توسط ایشان به خوبی استقبال می‌شود. با ابیاتی چون: «امشب که در کنار منی خفته چون عروس/ در خواب کن مؤذن و در خاک کن خروس. » ودر جایی با تواضع تمام از او یاد می کنند که « شاعر اگر سعدی شیرازی است /با فته های من وتو بازی است»

   و اما بعد؛ بار دیگر مردی که جانانه برای آرمان های ما می جنگد در هماوردی نو به دشمنان اسلام و آزادگی تلخی شکست را چشاند. جایی که حتی برخی دوستان، نگران سرانجام و احتمال سوء استفاده از حضور رئیس جمهور در اجلاس دوربان 2 بودند او از این میدان رو برنگرداند .

   در میان دسایس فراوان، در قلب اروپا ودر خانه دشمنان بشریت، در حالی که ذکر می گفت با یاد خدا و رسول (ص) و منجی مظلومان منطق روشن خود را عرضه کرد ؛ از مردم ستم کشیده عراق و فلسطین دفاع کرد ودوباره اساس موجودیت رژیم صهیونیستی را زیر سوال برد. قهرمانه همه چیز را تمام کرد و...




   دیروز وقتی برگشت جمعی از مردم و دانشجویان به استقبال سردار پیروز خود رفتند. سرداری که به نام اسلام و ایران در سوئیس حضور یافته بود. دست بر قضا دیروز اجلاسیه دادستان های کشور های اسلامی هم بود و رئیس قوه قضا ومجلس هم آن جا بودند اما گویا از دوربان بی خبر بودند که با سکوت از کنار پیروزی دوباره اسلام گذشتند.

   کاندیداهای جلوس بر کرسی ریاست جمهور هم به طرز عجیبی با این قضیه برخورد کردند؛ هر دو نامزد اصلاح طلب به جای آن که به دشمنان و نژاد پرستان هجمه برند تکلیف خود را در تذکر به دکتر احمدی نژاد دیدند ،که چرا رئیس جمهور باید در جلسه ای حاضر شود که موجب «وهن نظام جمهوری اسلامی و مردم» باشد. به راستی آیا ارزشها و کلمات دگرگونه شده اند؟ افتخار باعث سرشکستگی و شجاعت سبب توبیخ است؟ لابد حمایت از ستمدیدگان ناپسند و...

   البته وقتی آقایان هاشمی شاهرودی و لاریجانی در اجلاسی که برای حمایت از فلسطین بود یادی از کسی که برای مبارزه با غاصبان قدس به قلب دشمن پیروزمندانه هجوم برده یادی نکنند از دیگران چه انتظار ی می توان داشت؟

   راستی در موقعیت های مشابه مسولین دیگر کشور ها ـ به ویژه غربیها ـ‌ در قبال هم وطنان خود چه موضعی می گیرند؟!

   بعد از تحریر؛
   آیت ا... شاهرودی لحظاتی قبل مواضع احمدی نژاد در اجلاسیه دوربان را باعث افزایش عزت امت اسلامی خواند.

نوشته شده در  چهارشنبه 88/2/2ساعت  12:15 عصر  توسط منصور مهدوی 
  نظرات دیگران()

     مدتی دراین مثنوی تاخیر شد روزها گذشت و حادثه هاآمد ولی توفیق دیدارنینوا سرآمد همه رخدادها بودکه پس از ماه ها انتظار پرفرازونشیب که گاه به دلیل بروز برنامه های اجتناب ناپذیر تامرز محرومیت هم پیش رفتیم سرانجام درمناسب ترین شرایط ممکن ودر یکی از بهترین ایام زیارتی (سوم شعبان )موفق به حضور دربارگاه سالار شهدا شدیم .


     از مرز شلمچه رفتیم وپس از قریب هفت ساعت به نجف رسیدیم .شهر خالی ازنیروهای بیگانه بود ولی درنخستین نگاه ظاهر نظامی اش چشم رامی آزرد.بیش از هرجا اطراف حرم امیرالمومنین (ع) مملو از سرباز بود. در ورودی وخروجی همه کوچه های منتهی به حرم بازرسی برقرار بود.


     گرد راه ازتن گرفتیم وبرای شرفیابی عزم حرم کردیم . پس از آنکه گذراندن پست بازرسی وعبوراز بازاری که حال وهوای ایرانی اش مشهود بود از باب القبله وارد حرم شدیم.ایوان حرم با معماری زیبا و خیره کننده ای به خوبی بیانگر عظمت مولا است. با ورود به رواق ترسی شفاف سراسروجودت را فرامی گیرد ودر حضور امیر مومنان حقارت بی منتهای خویش را به وضوح درک می کنی. چونان اسیری که به حضور پادشاهی جهانگیربار یافته باشد بزرگی میزبان وکوچکی میهمان آنقدر جلوه گر است که گاه احساس میکنی این جا اصلا جای تو نیست .این حس دردآور چنان آدمی را مشغول خود می سازد که گاه ازخود می پرسد نکند با حضورم دراین صحن وسرا جسارتی کرده باشم ؟...کاش همان بیرون درمی ماندم واز همان جا عرض ادب می کردم .نوبت بعد حتما ...غرق دراین حالاتی که ناگهان در میانه زیارت نامه می بینی باید بر ضریح مبارک بوسه ای به ارادت بکاری. نفسی به راحتی فرو میرود وشمه ای از بزرگمردی ویتیم نوازی مولا را درمی یابی.



ای علی که جمله عقل ودیده ای شمه ای واگو از آنچه دیده ای

یا تو واگو آنچه عقلت یافته است یابگویم آنچه برمن تافته است

از تو برمن تافت چون داری نهان می فشانی نور چون مه بی زبان

ماه بی گفتن چوباشد رهنما چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

چون توبابی آن مدینه ی علم را چون شعاعی آفتاب حلم را

باز باش ای باب برجویای باب تارسد ازتو قشور اندرلباب


نوشته شده در  پنج شنبه 87/7/4ساعت  10:26 صبح  توسط منصور مهدوی 
  نظرات دیگران()

دواین وآثار ادب پارسی مشحون از ستایش ها ونیایش های نغز و دلنشینی  است که شعرا و ادبای ما بدان وسیله کتب خویش را متبرک ساخته اند.از آن جمله کلام شیخ اجل علیه الرحمه در بدوگلستان است که می فرماید: « منت خدای را عز وجل که طاعتش موجب قربت است وبه شکراندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات. ...»

     ویا حکیم نظامی گنجوی هربخش از خمسه اش را با ستایشی می آغازد.اسکندر نامه را با

      خدایا جهان پادشاهی تو راست                زما خدمت آید خدایی تو راست

      لیلی ومجنون را با

       ای نام تو بهترین سرآغاز                    بی نام تو نامه کی کنم باز

       خسرو وشیرین را با

       به نام او که هستی نام ازو یافت              فلک جنبش زمین آرام ازو یافت

      وسایر بخش ها هرکدام با تحمیدیه ای خاص .

    از میان همه پارسی سرایان _در عین ارادت به آنان _ باید حکیم توس را ستود ‍،همو که خداوند را به برترین آفریده هایش (جان و خرد ) می ستاید(به نام خداوند جان وخرد) ‍‍‍‍، وپس از تحمیدیه حکیمانه اش فصلی در ستایش خرد می آورد و در همین فصل با    «نخست آ فرینش خرد را شناس »  تفکرفلسفی خویش را عیان می سازد.
     جالب آنکه حکیم متاله ملا هادی سبزواری(ره) هم منظومه خود را با این بیت افتتاح می کند که؛
     یا واهب العقل لک المحامد                    الی جنابک انتهی المقاصد
    (ای بخشاینده خرد همه ستایش ها از آن توست /وهمه هدف ها به پیشگاه تو ختم می شود)
   

   در کنار این ستایش ها ،نیایش ها ی فراوانی درمتون ادب پارسی موج می زند که نیایش وحشی بافقی شاعر قرن دهم هجری در آغاز منظومه فرهاد وشیرین از جمله بهترین هاست که می گوید:

الهی سینه ای ده آتش افروز                      در آن سینه دلی وان دل همه سوز
کرامت کن درونی درد پرورد                          دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی                          کز آن گرمی  کند  آتش  گدایی 
دلم را داغ عشقی بر جبین نه                        زبانم   را  بیانی   آتشین   ده
دلی افسرده دارم سخت بی نور                     چراغی زو به غایت روشنی دور
بده  گرمی  دل افسرده ام را                         بر افروزان  چراغ  مرده ام  را
به این راه امید پیچ در پیچ                               مرا لطف تو می باید دگر هیچ

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 87/4/9ساعت  10:32 صبح  توسط منصور مهدوی 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مردان سیاست کجایند؟
امید در عزا
برجام بدفرجام
شیب ملایم جنگ
محرم اباعبدالله و سردار حسینی
تجدید مطلع
شجاعت عالمانه در زدودن فتنه
عاشورا و سبز پوشان سیه رو
دریغ و درد
نیایش و ...
ماه بنی هاشمی ما و ...
عبرتهای عاشورا و خواص بیدار
تکریم سعدی
یادی ازنینوا (1)
ستایش ونیایش
[همه عناوین(16)]